دختربا ناز به خداگفت:

چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نمایان نکنم؟

خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم

دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم

*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*

دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟

خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد.هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری

دخترک با غم گفت:آخر.آخر،آنوقت دیگر کسی مرا دوست نخواهد داشت.نه نگاهی به سمت من خواهد آمد و نه کسی به من توجه میکند

خدا عاشقانه جواب داد:من خریدار توام!

منم که زود راضی می شوم و نامم سریع الرضاست.

آدمیانند و هزاران نوع سلیقه!

هرطور که بپوشی و بیارایی،باز هم از تو راضی نمی شوند!

اصلا مگر تو فقیر نگاه مردمی؟آن نگاه ها مصدومت میکند

*دخترک آرزویش را به خدا گفته بود و می خواست چونان فرشته ای محبوب جلوه کند*

 

سفره حضرت ابوالفضل(ع)که پهن میکنند چیست وچه شرایطی دارد؟

در روز عاشورا فاصلۀ امام حسین(ع) و خیمه گاه با رودخانۀ فرات زیاد نبود و می شد با کندن یک گودال به آب رسید. چرا آن حضرت چنین کاری نکردند؟!

*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*

خدا ,تو ,دخترک ,چادر ,نمی ,داد* ,را به ,چادر را ,به دخترک ,هدیه داد* ,جواب داد

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش تعمیرات موبایل و PLC تابلوسازی دانلود انواع گیم-برنامه-فیلم پایان نامه های مقطع ارشد ایران موزیکال دانلود اهنگ های ایرانی مسیر سبز Tifoseria Laziale آموزش روانشناسی دانلود فایل کتاب و خلاصه کتاب تقدیم به عشقم